بی خوابی

بی خوابی زده به سرم و دارم یادداشت های تو گوشیم رو مرور میکنم. نمی‌دونم این چه استرسی اه که افتاده بجونم و خواب رو چند وقتی اه که از سرم پرونده، از این یادداشت خوشم اومد و می‌زارم که شمام بخونیدش

بامداد اصرار داره که گوش سمت چپش درد میکنه و سوالهای پرت و پلای من هم از اصرارش کم نکردو در نهایت نصف شبی ما رو کشوند به بیمارستان
بامداد با دیدن دکتره ازش پرسید: شما دکتر گوشی
دکنره جوابی نداد و فقط سرش رو از تو کاغذای رو میز اورد بالا که
بامداد ادامه داد: آخه من فقط گوشم درد میکنه و نمی خوام آمپول بزنم
وقتی خواستیم بیایم بیرون رفتم رو ترازو، باورم نمی شد که ترازو 125 کیلو رو نشون بده. تو این روزا همش فکر میکردم نهایتش 120 باشم. از اون لحظه تا حالا بیشتر از صدبار با خودم حساب کردم که اگه هر شب 100 گرم کم کنم میشه ماهی 3 کیلو و اینجوری تا آخر سال میشه حدود 12 کیلو
نوشته شده در تاریخ 18 آبان 96

البته باید بدونید که من هنوزم همون قدر چاقم و از وزنم چیزی کم نشد که نشد

سفرنامه...