خاطرات تلفنی

ساخت وبلاگ

گرفتن شماره تلفن خوابگاه با وجود اون همه دانشجو کار سختی بود و برای صحبت کردن چاره ای جز این وجود نداشت.
در این بین اما من با خودم قرار گذاشته بودم که هر وقت خواستم زنگ بزنم شیش بار شانس خودمو امتحان کنم و اگه تو اون شیش مرتبه تلفن آزاد نمی شد، باید بیخیال صحبت می شدم می رفتم
ولی روزای زیادی بود که من دلم می خواست با تو حرف بزنم و چاره ای جز جِر زدن نبود، شماره ها رو پس و پیش می‌شمردم و چند تا شیش بار زنگ می زدم تا تلفن آزاد بشه

سفرنامه...
ما را در سایت سفرنامه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dodeshon بازدید : 89 تاريخ : سه شنبه 7 اسفند 1397 ساعت: 12:36